***نــوگـل زندگــی بـابـا و مـامـان***

لحظه ای سکوت

سلام. نمیدونم چی بگم؟!؟!؟ فقط میتونم بگم خدایش بیامرزد.مادرشوهرم بود و خیلــی دوستش داشتم. حرف هــا زیاده برای گفتن ولی توان نوشتن ندارم. تنها 46 روز مامان بزرگ برای سارینا کوچولو بود. روحـــش شــاد و یادش گـــرامــی. ...
22 بهمن 1394

جشن نامزدی دایی جون

                                            سلام سلام سلام  کوچولوی ما به دومین زندایی خودش رسید. ان شااله قسمت همه جوونها بشه رسم ان نکاح سنتی. این سری هم وسایل نامزدی داداشم رو خودم تزیین و آماده کردم. به نظرخودم شکیل وزیبا شد. امیدداشتم دیگرانم خوششون اومده باشه. آرزوی من خوشبختــی همه جوونهــاست.                         &nb...
21 بهمن 1394

حمام چله

این بار سلام میکنم به بابابزرگها و مامان بزرگها. چهــل روز از تولدم گذشت.امروز حموم چله داریم. قراره مامان بزرگ حمومم بده و چهل کاسه آب رو مامان سمیرا بریزه. از آداب حمام چله : به لگن آب ۷ بار سوره های چهار قل و آیت الکرسی می خونیم  و نوزاد رو حموم می دهیم بعد با کاسه برنجی  ۲۰ بار رو سرش، ۱۰ بار شونه راست، ۱۰ بار شونه چپ با ذکر صلوات آب می ریزیم. همون روزهم آش یاحلیم درست میکنیم وبه همسایه هامیدیم. در نهایت از مامان بزرگ تشکر میکنم.خیلی ماهی.دوستت دارم. ...
16 بهمن 1394

جشن یک ماهگی

سلام به بزرگ و کوچیک. سلام به تمامی دوستان و آشنایان. امروز ما برنامه داریم.قراره برای یک ماهگی کوچولو جشن بگیریم. یک جشن کوچولوی خودمونی به احترام سـارینا کوچـولو که بدونه چقدر دوستش داریم. ان شا اله تولد صد سالگیتو جشن بگیریم . ...
6 بهمن 1394

اولین ها

اولیـن هـــا..... اولین گریه : 6 دی ماه ساعت 20.40 لحظه به دنیا اومدنش. اولین لبخند : 7 دی ماه ساعت 10.30 این لبخندها غیرارادی هستند. اولین سکسکه : 8 دی ماه ساعت  14.30 به خاطر پرخوری. اولین جشن مهمانی :  11دی ماه ساعت 12.00 ولیمه تولدش بود که اقوام به منزل بابا اومدند. اولین سرفه : 14 دی ماه ساعت 9.00 بخاطر هول بودن درخوردن. اولین حمام : 15 دی ماه ساعت 10.00 که ده روز بعد تولدش بود. اولین کوتاهی ناخن : 21 دی ماه ساعت 13.30 توسط دایی کوچکش.رسم براینه اولین بارتوسط دایی گرفته بشه. اولین اشک چشم : 26 دی ماه ساعت 8.00 اعلام کرد من گشنمــــــــه. اولین مسافرت زمینی : 5 بهمن ماه ساعت7.00 به سمت استا...
5 بهمن 1394
1